!!!نخاله ها!!!
سلام.به احتمال زیاد این آخرین خاطره از سال اول راهنمایی براتون تعریف کنم...آخه دیگه چیزی یادم نمیاد!میدونم مغزم نم کشیده...بگذریـــــــــــــــــم! والا نمیدونم کی بود ولی هرکی بود صددرصد از کلاس ما نبود.سوژه ی مورد نظر ما یه شکلک بزرگ روی بخاری کلاس کشیده بود.بیشتر بچه ها در فکر این بودند که کار چه کسی ممکن است باشه تا برن حالشو بگیرن...بقیه هم دنبال راهی برای برطرف کردن شکلک بودند.فاطمه که چاره ای جز فکری که داشت پیدا نمیکرد دست به کار شد.زنگ تفریح کارش تمام شد.شکلک کاملا با پاک کن پاک شده بود!همگی ما که بخاطر زنگ تفریح از کلاس خارج شدیم بعد از خوردن زنگ وقتی به کلاس برگشتیم دود تمام کلاس رو گرفته بود.بو بوی سوختگی بود.سوختگی چیزی مثل...پاک کن!!!پنجره ها رو باز کردیم و سعی کردیم با کتاب هایمان دود را از پنجره خارج کنیم.اما اوضاع بدتر شد...من بدبخت اتفاقی...اتفاقیا...دستم به لوله ی بخاری خورد و...افتادزمانی که همه ی ما هنوز در شک بخاری بودیم در کلاس باز شد و ناظم مدرسه با عصبانیت وحشتناکی وارد کلاس شد و وقتی بخاری رو اونطوری دید بیچاره عصبانیتش فوران کرد.چشمتون روز بد نبینینـــــــــــــــــــه...دو نمره از انضباط همهمون کم کرد.تر و خشک باهم سوختیم دیگه...همین
پیچك دات نت قالب جدید وبلاگ |